خلاصه کتاب مرشد و مارگاریتا
نویسنده:
میخائیل بولگاکف
امتیاز دهید
معرفی کتاب مرشد و مارگاریتا:
خلاصه کتاب «مرشد و مارگاریتا» (The Master and Margarita) نگاهی اجمالی دارد به اثر تحسینبرانگیز میخائیل بولگاکوف، نویسنده روسی که برای اولین بار در سال ۱۹۶۷، حدود ۲۷ سال پس از مرگ نویسنده، منتشر شد. این رمان که در دهه ۱۹۳۰ نوشته شده، ترکیبی خلاقانه از طنز سیاه، فانتزی و نقد اجتماعی است. داستان حول محور ورود شیطان به مسکوی بیخدای دوران استالین میچرخد و با روایتهای موازی از زندگی عیسی مسیح و پیلاطس پنطی، و عشق میان یک نویسنده (مرشد) و معشوقهاش مارگاریتا در هم میآمیزد. این اثر با نقد هوشمندانه جامعه شوروی و مفاهیم عمیق فلسفی و مذهبی، به یکی از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم تبدیل شده است.
بخشی از رمان مرشد و مارگاریتا:
«مرد غریبه با لحنی متفکرانه گفت: «اما چیزی که ذهن مرا به خود مشغول کرده، این پرسش است: در صورت عدم وجود خداوند، چه کسی مسئولیت هدایت زندگی بشر و به طور کلی، تمام نظام هستی بر روی کره خاکی را بر عهده دارد؟»
بیخانمان، با حالتی آمیخته به خشم و شتاب، در پاسخ به این پرسش که البته وضوح چندانی نداشت، اظهار داشت: «انسان خود، عهدهدار این مسئولیت است.»
غریبه با لحنی ملایم پاسخ داد: «پوزش میطلبم، اما برای اداره امور، قطعاً نیاز به یک برنامه دقیق برای مدت زمانی مشخص و نسبتاً قابل قبول وجود دارد. اجازه دهید از شما بپرسم، چگونه ممکن است انسان قادر به اداره امور باشد، در حالی که نه تنها از امکان برنامهریزی برای یک دوره زمانی حتی به طرز خندهداری کوتاه - فرض کنید هزار سال - محروم است، بلکه حتی نمیتواند برای فردای خود نیز اطمینانی داشته باشد؟»...»
بیشتر
خلاصه کتاب «مرشد و مارگاریتا» (The Master and Margarita) نگاهی اجمالی دارد به اثر تحسینبرانگیز میخائیل بولگاکوف، نویسنده روسی که برای اولین بار در سال ۱۹۶۷، حدود ۲۷ سال پس از مرگ نویسنده، منتشر شد. این رمان که در دهه ۱۹۳۰ نوشته شده، ترکیبی خلاقانه از طنز سیاه، فانتزی و نقد اجتماعی است. داستان حول محور ورود شیطان به مسکوی بیخدای دوران استالین میچرخد و با روایتهای موازی از زندگی عیسی مسیح و پیلاطس پنطی، و عشق میان یک نویسنده (مرشد) و معشوقهاش مارگاریتا در هم میآمیزد. این اثر با نقد هوشمندانه جامعه شوروی و مفاهیم عمیق فلسفی و مذهبی، به یکی از شاهکارهای ادبیات قرن بیستم تبدیل شده است.
بخشی از رمان مرشد و مارگاریتا:
«مرد غریبه با لحنی متفکرانه گفت: «اما چیزی که ذهن مرا به خود مشغول کرده، این پرسش است: در صورت عدم وجود خداوند، چه کسی مسئولیت هدایت زندگی بشر و به طور کلی، تمام نظام هستی بر روی کره خاکی را بر عهده دارد؟»
بیخانمان، با حالتی آمیخته به خشم و شتاب، در پاسخ به این پرسش که البته وضوح چندانی نداشت، اظهار داشت: «انسان خود، عهدهدار این مسئولیت است.»
غریبه با لحنی ملایم پاسخ داد: «پوزش میطلبم، اما برای اداره امور، قطعاً نیاز به یک برنامه دقیق برای مدت زمانی مشخص و نسبتاً قابل قبول وجود دارد. اجازه دهید از شما بپرسم، چگونه ممکن است انسان قادر به اداره امور باشد، در حالی که نه تنها از امکان برنامهریزی برای یک دوره زمانی حتی به طرز خندهداری کوتاه - فرض کنید هزار سال - محروم است، بلکه حتی نمیتواند برای فردای خود نیز اطمینانی داشته باشد؟»...»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/06/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب مرشد و مارگاریتا